- شاه کاسه
- کاسه کلان کاسه بزرگ
معنی شاه کاسه - جستجوی لغت در جدول جو
- شاه کاسه
- کاسۀ بزرگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آدونیس
سیاه کاسه، بخیل، خسیس، فرومایه
گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود
بنگ، فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، شهدانج، کنودانه
بنگ، فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، شهدانج، کنودانه
بخیل، خسیس، فرومایه، برای مثال چرخ سیاه کاسه خوان ساخت شبروان را / نان سپید او مه و نان ریزه هاش اختر (خاقانی - ۱۸۶)
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه
شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه
نه فلک: (درین نه کاسه جان سوز دل گیر گرت روزی عروسس کرد تقدیر) (اسرار نامه عطار چا. دکتر گوهرین. 158)